Nov 27, 2009

گاه اتفاق می افتاد که سیلوی، با همه ی عجز از احساس زیبایی کتابی که با هم می خواندند، قدرت و نیروی پاره ای صفحات را که حقیقت شگرف آن خواهرش را می رماند، بهتر از آنت درک کند. چه، زندگی را سیلوی بهتر او می شناخت و آن سرامد همه ی کتاب هاست. کتابی که هر کس به صرف خواستن قادر به خواندن ان نیست. و گر چه، از نخستین تا واپسین سطر، همه ی ان را در خود نوشته دارد، برای گشودن رمز آن باید زبانش را نزد استاد درشت خوی "محنت" آموخت. درس های این استاد را سیلوی از کودکی زیسته بود، و اینک به روانی می خواند.

No comments:

Post a Comment