Nov 17, 2009

نخستین وظیفه ی یک موجود تندرست، همانا زیستن است، و اگر نابغه باشد، این وظیفه باز حتمی تر می شود: زیرا با حدت بیشتری زندگی می کند. اولویه از زندگی می گریخت. در جهانی از تصورات شاعرانه بی جان و دور از واقعیت سرگردان بود. او از جمله آن مردان فاضل بود برای دست یافتن به زیبایی احتیاج دارند در اعصاری که دیگر نیست، در زمان هایی که هرگز نبوده است به جست و جوی آن بروند. تو گویی که باده ی زندگی آن قدر مستی آور که پیش از این بود، نیست! ولی جان های خسته از تماس مستقیم با زندگی بیزارند. جز از خلال پرده ی سراب هایی که گذشته می تند یا سخنان پژمرده کسانی که در گذشته زنده بوده اند نمی توانند زندگی را تحمل کنند.- دوستی کریستف کم کم الویه را از این برزخ هنری بیرون می کشید. در نهانخانه ی روحش آفتاب نفوذ می کرد.

1 comment:

  1. در جهانی از تصورات شاعرانه بی جان و دور از واقعیت سرگردان بود.
    .
    .
    من حسابی جا موندم سعیده.
    متاسفانه چیز جالبی برای نوشتن ندارم چون دارم یکی بود یکی نبود جمال زاده رو می خونم و می خندم
    ;)

    ReplyDelete